۱ / 49
ای کنارم هستی و عمیانم
از برت گشته نصیبم جانم
مژهات تیر و کمان بر قلب است
روی تو بر من عاشق حرب است
یک لباسی تا نشانم دادی
کردهای کار هزاران هادی
تو هوای من و هر دم داری
میکنم بهر رخت من زاری
پهلویت دیده شود در اوقات
کُشته این جان و دلم را هیهات
دست تو ، هر دو ید بیضایت
می برد این جگرم را غایت
عرشیام بوسه زنی میدانم
کم میآرم برِ تو نادانم
موضوعات مرتبط: دفتر ۱
برچسبها: سیّدعرشی , عاشقانه
تاريخ : شنبه ششم بهمن ۱۴۰۳ | 23:27 | نویسنده : اشعار سیدعرشی |
