۳۱ / 58
گشته جانم بر ثمین گیر کردم بر زمین
ای خدا رحمی نما این فراقم را ببین
من تو بنما با ثمین هر دم و هر اربعین
تا ابد باشم به تو در کنار مهجبین
شور بنما در سرم فوقِ فوق هر حرم
تا دگر با عشق تو هر چه عالم بپّرم
ای خدای لایزال بر ز جانم هر زوال
روح و جانم را نما رنگ خود رنگ زلال
کردیام عالی تبار در کنار آن نگار
باز هم بالا برم تا شوم پیش هزار
نور مطلق ده به من نور فوق هر خفن
تا که تابم بهر تو جنب اصحاب حسن
عرشیکردیام خدا لطف تو کردم هدا
باز بر جانم ببار نور خود فوق صفا
موضوعات مرتبط: دفتر ۳۱
برچسبها: سیّدعرشی , عاشقانه , مناجات و ادعیه
تاريخ : جمعه یکم فروردین ۱۴۰۴ | 9:14 | نویسنده : اشعار سیدعرشی |
