شعر عاشقانه و مذهبی سید عرشی

سیدعرشی شاعر عاشق

ای خدای مهربان رحم تو شد بی‌گمان

اشعار سیدعرشی
شعر عاشقانه و مذهبی سید عرشی سیدعرشی شاعر عاشق

ای خدای مهربان رحم تو شد بی‌گمان

۲۸ / 55

ای خدای مهربان رحم تو شد بی‌گمان

من همیشه با تو‌ام فوقِ فوقِ هر زمان

نِی دگر دارم مکان نِی بباشم در زمان

ای خدای لایزال کردی من را چون شهان

وای من از نور تو داد من از دست تو

اَرحَمَ ای راحمین تا ابد جان مست تو

روی پنهان اوج اوج ای عیان ای ظهرِ ظهر

اوّلِ اوّل تمام آخری تو مُهرِ مُهر

از همه من رستی‌ام بی‌نهایت مستی‌ام

تا ابد بر تو رکوع هم سجودم هستی‌ام

شهر در شهرم شدی یوم در یومم شدی

ای سنه ای عمر من راحِمم قومم شدی

نیستم الّا به تو کردی جانم را وِتو

سیّد عرشی‌ام و نورِ من شد نور تو


موضوعات مرتبط: دفتر ۲۸
برچسب‌ها: سیّدعرشی , مناجات و ادعیه

تاريخ : شنبه دوم فروردین ۱۴۰۴ | 17:54 | نویسنده : اشعار سیدعرشی |
.: Weblog Themes By M a h S k i n:.