2/36
بد بخت ندیده بودم دیدم
بر بخت خودم همش به خود خندیدم
بی ارزش و پوچم خودمم می دانم
دل خوش به شما بودم و هم فهمیدم
دیگر به سراغ کس دیگر نروم
چون بر در یک کریم شده امیدم
در دلم تابش لولو دیدم
از فرط خیالش به خودم خندیدم
خنده کنم و گریه که قاطی کردم
مدهوش شدم خیال می می کردم
اندر حرمم مثال سیمرغ شدم
با حال حرم به دل چه ذوقی کردم
من عرشیام و خدا خودش می داند
در عشق تو باز دوباره شوقی کردم
سیّدعرشی
موضوعات مرتبط: دفتر ۲
برچسبها: سیّدعرشی , رشد و سلوک
تاريخ : چهارشنبه ششم فروردین ۱۴۰۴ | 2:10 | نویسنده : اشعار سیدعرشی |
