16/75
حسن هستم و غربتم شد عجیب
به بیرون غریب هم به خانه غریب
زند دشمنم تیر زخم زبان
کند دشمنی همسرم در عیان
ز بیرون تنم غرق تیر گشته است
درون تکه تکه جگر رفته است
درون و برون گشته زهر در برم
برون پر عدو خانه هم همسرم
مذلّم بخوانند در کوچهها
جگر خون شده از زنم در خفا
شده کوچه و خانه بهرم جفا
نشد آب خوش از گلویم به نا
به کوچه زدند مادرم ای خدا
به خانه شده میخِ در، درد ما
نه بیرون شده خیری نه اندرون
شده داغ مادر پدر هی فزون
به مسجد پناهم شد و دلخوشی
همانم شدش وقف حیدر کُشی
وفایی نشد دار دنیا به ما
ببین عرشی دنیا نیاید به ما
#سیّدعرشی
موضوعات مرتبط: دفتر ۱۶
برچسبها: سیّدعرشی , روضه , امام حسن علیه السلام
تاريخ : چهارشنبه چهاردهم آبان ۱۴۰۴ | 18:28 | نویسنده : اشعار سیدعرشی |
